مهمونی آی مهمونی
روز دوشنبه صبح بود که داشتم وسایل صبحانه رو اماده میکردم تا بابا نوید بخوره و بره سرکار که موبایلم زنگ زد و خاله نرگس مامان باران ازمون دعوت کرد که بریم خونشون تا خاله ساجده مامان متین هم بیاد و دور هم باشیم تا شما بچه ها هم با هم بازی کنید ، من با بابایی مشورت کردم و تصمیم گرفتیم که بریم خونشون چون بابایی هم محل کارش نزدیک خونه اونها بود با هم رفتیم ، اولش خوب بودین با هم اخه باران خیلی دختر اروم و مهربونی هست و تمام نی نی هاش رو اورد تا با هم بازی کنید اما شما یکم اذیت میکردی و زور میگفتی و بعد از اومدن متین هم نور الا نور شد و شما و متین با هم میجنگیدین بنده خدا خاله نرگس گاهی برای تو اسباب بازی میاورد و گاهی هم برای متین و باران ...
نویسنده :
مامان ندا
15:07