گشت و گذار جمعه
جمعه 4.14 بابا نوید با عمه عفت و بابایی اینا قرار گذاشت که بریم کردان و یه روز رو در طبیعت بگذرونیم البته به عمه نعیمه و عمو وحید هم گفت اما اونها نتونستن بیان و ما با هم راهی شدیم .
ساعت 9 حرکت کردیم و ساعت 10.30 11 رسیدیم ولی خیلی شلوغ بود و همه جا ها تقریبا پر بود و نتونستیم کنار رودخونه بشینیم اما جایی که رفتیم هم خوب بود و تقریبا خلوت و شما حسابی راحت بودی باید بگم که وقتی بیرون از خونه هستی خیلی دختر خوبی هستی و اذیتی نداری مگر اینکه از چیزی ناراحت بشی و اونجا هم برای خودت مشغول بازی بودی گاهی با مورچه ها و گهگداری با اسباب بازیهایی که برات برده بودم و البته سحر هم بود که شما رو از تنهایی در بیاره و باهات بازی کنه .
موقع برگشتن چون جاده اصلی شلوغ بود از سمت ده برغان برگشتیم که کلی هم اونجا ترافیک بود و بعد هم که از ده بیرون اومدیم روی تپه های اطراف نمایش موتورسواری برقرار بود که اونجا هم ایستادیم و لی من و شما تو ماشین بودیم چون از زور خستگی خوابت برده بود و من از توی ماشین این پرش ها رو نگاه میکردم . بعد از توقف تقریبا 10 دقیقه ای دوباره راه افتادیم و به رجایی شهر کرج رسیدیم و باز هم ترافیک بعدازظهر جمعه !!!! خلاصه با هزار زور و زحمت ساعت 10.30 شب رسیدیم خونه و همگی هم اومدن خونه ما و بعد از صرف شام ساعت 12.30، 1 بود که رفتن و ما هم از خستگی این روز سریع به خواب رفتیم.
اینم هم بعضی از عکس های پیک نیک
اینم عکس هنری من از مامان سادات و سحر و غروب افتاب