13به در سال 92

با تاخیر فراوان و عذر زیاد از دخترکم میخوام راجع به 13 به در سال جدید برات بگم.

عزیزم پارسال چون شما خیلی خیلی کوچولو بودی ما جایی نرفتیم و فقط بعد از ظهر به مراسم اش خوردن رسیدیم پیش مامانی اینا، ولی امسال چون برای خودت خانمی شده بودی با عمه ها و عموی من و البته عروسها شون و دخترهاشون رفتیم سیزده مون رو در کنیم . جای همه کسانی که نبودن خالی که خیلی خوش گذشت بهمون باید بگم که به همه خوش گذشت چون جایی که بودیم وسایل بازی برای شما نی نی ها فراهم بود و بزرگتر ها با خیال راحت مشغول صحبت و تخمه شکستن بودن و جوانها ( مثل من:)) و خاله نرگس و خاله ساجده و...) برای خودمون مشغول بودیم .بابا ها با هم بدمینتون بازی میکردن و خلاصه همگی شاد بودیم و طبق معمول هرسال بعد از ظهر هم اش داشتیم که خیلی لدید بود . جاتون خالی و البته سبز

عکس باران خانمی در حال عبور از تونل

عکس عسل مربا همراه علیرضا که خیلی مراقب طنین بود و ارمان جونم نوه های عموهای من:))

از اونجایی که جمعیتمون زیاد بود و هماهنگ نمیشدن یک عکس دسته جمعی بی هواگرفتم

البته بگم که خیلی ها تو این عکس نیستن و هر کدوم دنبال کارهای خودش بودن