طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

طنین بلا

و اما دومین سفر 91

1392/1/18 14:37
نویسنده : مامان ندا
659 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اینکه یک روز خستگی در کردیم دوباره بار و بندیل و بستیم و اینبار به سمت رامسر حرکت کردیم :)))

همراه ما عمو مجتبی و خاله منصوره بودن و قرار بود که بقیه روز بعد به ما ملحق بشن . جاتون خالی چه هوایی بود ،چون ما ویلایی که گرفته بودیم تو قسمت جنگلی رامسر بود تقریبا بیشتر مواقع باران های پودری در حال بارش بود که هوا رو خیلی دلچسب و مطبوع میکرد نه سرده و نه گرم ولی برای نی نی کوچولوهایی مثل من یکم سرد بود و ممکنه بود سرما بخورم. اما مامان ندا اونقدر من رو میپوشوند که من داشتم گرما زده میشدم :))) 

ما ساعت 5 بعد از ظهر رسیدیم به ویلا و ترجیح دادیم که اون روز رو استراحت کنیم البته شب یه گشت کوچولویی زدیم اما زیاد راه دور نرفتیم . روز دوم بعد از خوردن صبحانه مفصل و گرفتن انرژی به سمت مارکوه رفتیم که وقتی رسیدیم به ورودی کوه به علت بارون شدیدی که میامد و البته سردی هوا تصمیم گرفتیم که یه روز دیگه بیایم و البته باید بگم که بنده هم تا به کوه برسیم خوابیدم و مامان ندا مجبور بود تو ماشین بمونه و این شد که تصمیم به برگشت گرفتیم . تو راه یه جای قشنگ رو پیدا کردیم و چندتایی عکس گرفتیم.

عکس هنری من و مامان ندا

و عکس عمو مجتبی و خاله منصوره که دوست جونیای خانواده ما هستند

 بعد از این عکس ها و خوردن هوای پاک تصمیم گرفتیم بریم کنار ساحل تا چندتایی هم عکس از اونجا بگیریم ، جاتون خالی که اونقدر هوا سرد بود که رفتن و برگشتن ما یک ربع هم نکشید اما حاصلش عکسهای خوبی شد.

اینجا کلی ذوق کردم که دارم راه میرم

 

و عکس دسته جمعیمون

قرار بود که  ما ناهار مهمون داشته باشیم یعنی عمه نعیمه و خاله مژده اینا ناهار اومدن پیشمون تا بیشتر به همگی خوش بگذره و جاتون خالیه که چه ناهاری خوردیم که حسابی چسبید و بعد از یه چرت کوچولو و خستگی در کردن بابا ها رفتیم بیرون و به فروشگاه خانه و کاشانه سر زدیم و بعد هم شام و خونه البته ما نی نی ها رو خابوندن و همگی شروع به بازی کردن...

روز بعد قرار بود که اگر هوا بهتر شده بود بریم مار کوه. که هوا بسیار مطبوع شده بود و دسته جمعی به مارکوه رفتیم و باید بگم که اینبار من تا رسیدیم به بالای کوه خوابیدم و باز هم مامان ندا من رو تو بغلش نگهداشت.

مار کوه به معنی کوه مادر بود که با حدودا 300 پله و راه بسیار زیبایی به یک قعله نصفه و نیمه میرسید ولی منظره بسیار زیبایی داشت که یک طرف به جنگل و کوه و دیگری به سمت دریا بود. و ایم قلعه جنبه تاریخی داشت و مربوط به یاران حسن صباح میشد...

عکس ورودی مار کوه

طنین خوابالو در بالای کوه

 

 

پشت طنین سمت راست ساحل رامسر مشخص شده

 

و اینجا قسمت جنگلی معلومه

 

و اما فرناز دوست این مدت من که تو شمال پیدا کردم هم مثل خودم حسابی بزرگ شده و باز هم با هم عکس انداختیم خودتون ببینین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پويا كوچولو
19 فروردین 92 4:38
سلام طنين كوچولو
سلام بابا نويد
و سلام مامان ندا
حالتون خوبه؟ انشاءالله هميشه سفر ؛
چه عكساي قشنگي و چه مناظر زيبايي
خيلي از ديدنتون خوشحال شدم .
براتون سالي پر از كاميابي آرزو مي كنم .


مرسی عزیزم امیدوارم به شما هم تعطیلات خوش گذشته باشه منم از اشنایی با شما بسیار شادم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد