طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

طنین بلا

سال جدید طنین جدید

عسل من ... خوشگل من... ناناز من... این روزها خیلی با مزه شدی و کم کم داری یه دختر به تمام معنا میشی.  تقریبا از صبح که پا میشی شروع به حرف زدن میکنی و جالب اینکه من تمام حرفات رو متوجه میشم و اگر بعض ها رو دوباره ازت سوال کنم با روش خودت بهم میفهمونی و البته بگم که خیلی از کلمات رو میگی خوشگلم. اااااامممممو   حموم بده                 بده بده                   بگیر بیریم                 بریم اب                 &...
22 فروردين 1392

13به در سال 92

با تاخیر فراوان و عذر زیاد از دخترکم میخوام راجع به 13 به در سال جدید برات بگم. عزیزم پارسال چون شما خیلی خیلی کوچولو بودی ما جایی نرفتیم و فقط بعد از ظهر به مراسم اش خوردن رسیدیم پیش مامانی اینا، ولی امسال چون برای خودت خانمی شده بودی با عمه ها و عموی من و البته عروسها شون و دخترهاشون رفتیم سیزده مون رو در کنیم . جای همه کسانی که نبودن خالی که خیلی خوش گذشت بهمون باید بگم که به همه خوش گذشت چون جایی که بودیم وسایل بازی برای شما نی نی ها فراهم بود و بزرگتر ها با خیال راحت مشغول صحبت و تخمه شکستن بودن و جوانها ( مثل من:)) و خاله نرگس و خاله ساجده و...) برای خودمون مشغول بودیم .بابا ها با هم بدمینتون بازی میکردن و خلاصه همگی شاد بودیم ...
21 فروردين 1392

و اما دومین سفر 91

بعد از اینکه یک روز خستگی در کردیم دوباره بار و بندیل و بستیم و اینبار به سمت رامسر حرکت کردیم :))) همراه ما عمو مجتبی و خاله منصوره بودن و قرار بود که بقیه روز بعد به ما ملحق بشن . جاتون خالی چه هوایی بود ،چون ما ویلایی که گرفته بودیم تو قسمت جنگلی رامسر بود تقریبا بیشتر مواقع باران های پودری در حال بارش بود که هوا رو خیلی دلچسب و مطبوع میکرد نه سرده و نه گرم ولی برای نی نی کوچولوهایی مثل من یکم سرد بود و ممکنه بود سرما بخورم. اما مامان ندا اونقدر من رو میپوشوند که من داشتم گرما زده میشدم :)))  ما ساعت 5 بعد از ظهر رسیدیم به ویلا و ترجیح دادیم که اون روز رو استراحت کنیم البته شب یه گشت کوچولویی زدیم اما زیاد راه دور نرفتی...
18 فروردين 1392

تور گردشی میبد

بعد از یک روز استراحت و خستگی در کردن از عروسی با خانواده یک تور گردشی برای میبد راه انداختیم و به جاهای خوب از این شهر که فاصله چندانی از یزد نداره رفتیم . به موزه یخچال طبیعی, کارگاه سفالگران ، به امامزاده بیده و ...از همه بهتر به مکانی به نام چک چک که مقدس ترین زیارتگاه زرتشتیان بود سر زدیم که به نام پیر سبز هم نامیده میشود. این زیارتگاه تو کوهای اطراف میبد ساخته شده و زرتشتیان در روزهای به خصوصی در خرداد ماه به این زیارتگاه میرن و همگی لباس سفید میپوشند و بعد از انجام اعمال این روزها به اصطلاح حاجی میشن. نام این مکان رو برای این گذاشتن چک چک که از سقف این زیارتگاه قطره قطره اب میچکه و اونها بر این باورند که این قطره ها اشک چشم نیک بانو...
15 فروردين 1392

اولین مسافرت نوروزی 92

سلام به همگی من چند وقتی نبودم و حسابی مشغول بودم و نتونستم که به وب سر بزنم و به روزش کنم اما حالا حسابی پر بار اومدم . سال 91 با همه تلخی ها و شیرینی ها گذشت و به خاطره ها بدل شد و ما به امید سالی بهتر از پارسال ،سال 92 رو شروع کردیم البته سال تحویل اصلا رو براه نبودم و حسابی کارهام به هم گره خورده بود و طنین خانم هم تا تونست منو اذیت کرد و بعد از اینکه توپ سال رو زدن همه چیز اروم شد و طنین ناز هم به خواب نازی رفت تا ما بتونیم حد اقل در کمال ارامش سبزی پلو ماهی رو بخوریم. روز 2 فروردیم ماه ما به سمت یزد ( شهر ابا و اجدادی بابا نوید ) حرکت کردیم به همراه عمه نعیمه و عمه بابایی و ساعت 5.30 بعد از ظهر به خونه آقا جون ( پدر بزرگ ...
8 فروردين 1392

اولین برف بازی عسلکم!!!

امسال خیلی زمستون سردی نبود و برف زیادی نبارید اما روز هفدهم اسفند ماه که اسمون حسابی دلش پر بود خودش رو با سفید پوش کردن زمین خالی کرد و یک روز برفی قشنگ برای ما درست کرد... مرسی خدا جون از این همه نعمت   روزی که برف میبارید وقت واکسن یک سالگیت بود عزیزم و هر چقدر که مامانی بنده خدا اصرار کرد که نریم بیرون تا یوقت سرما نخوری  من قبول نکردم و شما رو بردم تو برف بیرون . بعد از واکسن یکم با مامانی قدم زدیم و شما هم که خیلی تعجب کرده بودی از دیدن برف هی سعی میکردی که بگیری تو دستت اما تا میرسید به دستت زودی اب میشد و شما هم مثلا اب میخوردی اخه عسل من با این کارات که منو دیوونه میکنی... خلاصه که رسیدیم خونه و بعد...
8 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد