اولین برف بازی عسلکم!!!
امسال خیلی زمستون سردی نبود و برف زیادی نبارید اما روز هفدهم اسفند ماه که اسمون حسابی دلش پر بود خودش رو با سفید پوش کردن زمین خالی کرد و یک روز برفی قشنگ برای ما درست کرد... مرسی خدا جون از این همه نعمت
روزی که برف میبارید وقت واکسن یک سالگیت بود عزیزم و هر چقدر که مامانی بنده خدا اصرار کرد که نریم بیرون تا یوقت سرما نخوری من قبول نکردم و شما رو بردم تو برف بیرون . بعد از واکسن یکم با مامانی قدم زدیم و شما هم که خیلی تعجب کرده بودی از دیدن برف هی سعی میکردی که بگیری تو دستت اما تا میرسید به دستت زودی اب میشد و شما هم مثلا اب میخوردی اخه عسل من با این کارات که منو دیوونه میکنی...
خلاصه که رسیدیم خونه و بعد از یه چرت کوچولو که زدی بردمت بالاپشت بوم مامانی اینا و چند تا عکس ازت گرفتم تا یادگاری از برف امسال باشه برات عشقم...
اینم عکس ادم برفی کوچولومون
اولین جای پات روی برف ها
طنین و ادم برفی
این عروسک اسمش تابان هست و هدیه مادر بزرگ طنین برای تولدش
طنین و دایی شهروز
من و عشقم
اسم این عکس رو گذاشتم ( اشاره ها)