طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

طنین بلا

غم و اندوه ...

1391/11/30 13:50
نویسنده : مامان ندا
561 بازدید
اشتراک گذاری

من این چند روز یکی از عزیزانم رو از دست دادم و در سوگ ایشون بودیم . نمیدونم چند نفر هنوز پدر بزرگ و مادر بزرگ هاشون در قید حیاط هستن اما من تنها پدر بزرگم رو از دست دادم . البته ایشون روزهای اخر در کنار ما بودند و توی بغل من از حال رفتن و تا لحظه ای که به بیمارستان برسونیمشون تو بغلم بودن گریه امروز درست 10 روز هست که این اتفاق تلخ افتاده.

طنین عزیزم نمیدونی بابا بزرگ روزهای اخر چقدر با تو بازی کرد... با هم غذا خوردین با هم نای نای کردین و  تا بابابزرگ سرفه میکرد هر جا که بودی خودت رو میرسوندی به دستمال کاغدی و یک برگ بهش میدادی و بعد میرفتی اونطرفتر و ادای سرفه هاش رو در میاوردی و درست روزی که حالش بد شد قرار بود بعد صبحانه از شما دوتا عکس بگیرم ... که نشد 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ساجده
26 بهمن 91 14:46
سلام ندا جون خدا رحمتش کنه
مامان بزرگت چطوره بهتره؟
مامانت چطوره اومده خونه؟


سلام مرسی که اونروز تو اون شلوغی اومدین . اونها هم خوبن دیگه کاری از دستشون بر نمیاد جز صبر و تحمل
مامان امیر محمد
30 بهمن 91 17:17
سلام عزیزم پسرم تو مسابقه شرکت کرده و برای برنده شدن به رای شما احتیاج داره ممنون میشم به سایت زیر بری و بهش رای بدی کد515 امیر محمد http://shahrekhatere.niniweblog.com/ رای دادی حتما خبرم کن
مامان روژِینا
1 اسفند 91 16:04
سلام ندا جون خدا رحمت کنه پدر بزرگت و نارحت شدم ایشاا...غم اخرتون باشه


مرسی عزیزم خدا رفتگان همه رو بیامرزه .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد