طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

طنین بلا

شیرینکاریهای طنین بلا

1391/11/5 0:45
نویسنده : مامان ندا
338 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم ... امید زندگیم... جوجه فسقلی من

نمیدونی چقدر عاشق اهنگ و موسیقی هستی فقط کافیه یک فیلم شروع و یا تموم بشه سریعا دستای کوچولوت رو میاری بالا و میرقصی و بعد هم یاد گرفتی با تمام صورتت میخندی و ادای خنده های بلند رو در میاری ( اخه فسقلی مگه تو بلدی از اینکارا؟)  سوال 

موقع غذا خوردن که حسابی دیدن داری از سرو کلت هم غذا میریزه و بامزه تر اینکه از غذاهات به من و بابایی هم تعارف میکنی

وقتی سیر شدی هم ظرف غذا رو دمر میکنی رو سرت و با ولع تمام ابی نوش جان میکنی و راهت رو میکشی و میری

بیچاره بابا نوید از دستت اسایش نداره بنده خدا و قتی از سر کار میاد خونه و حسابی خستس شما مگه ولش میکنی اول که حسابی لوس بازی در اوردی و اون هم بغلت کرد دیگه پایین بیا نیستی و تا اخر شب که بخوابی همش رو سرو کلش میچرخی و اون حتی راحت نمیتونه یه چایی بخوره ( البته این موقع ها من کمی استراحت میکنم )

جای تمام عکس ها رو میدونی و فقط کافیه اسم ببرم ... مثل احمد بابایی کو... سریع عکسش رو رو دیوار نشون میدی و وقتی میریم تو اشپزخونه عکس های خودت رو که رو در یخچال هست میبینی چنان ذوقی میکنی که انگار تابحال ندیدیشون

 

شما هم مثل باران خانمی از کامیوتر کاملا متنفری و فقط کافیه یک نفر حتی پشت سیستم خاموش بشینه چنان ادا و اصول در میاری که بیا و ببین و یاد گرفتی دگمه پاور کجاس و خیلی راحت وسط کار کردن خاموش میکنی . 

 

 موق خوابیدن که بنده هر شعر  رو اوازی بلدم باید بخونم تا سرکار خانم رضایت بدین و شیر خورده و بخوابین تازه اگر یهو به سرتون نزنه و فرار نکنین البته عاشق شعر حسنی نگو یه دست گل مخصوصا وقتی تغییر صدا میدم و جای شخصیتها شعر میخونم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

هیراد و عمه لیلاش
5 بهمن 91 21:33
دلم ضعف کرد از کارات عزیزم


وای مرسی لیلا جونم هیراد رو حتما ببوس
مامان پرنيان
3 بهمن 92 9:19
سلام ندا جون عزيزم من مامان پرنيان هستم ماشالا بزرگ شده خدا برات حفظش کنه همين کارها رو پرنيان هم کوچکتر بود انجام ميداد اين اتفاقهاش تو ذهنم زندهشد مرسي به وبلاگ من هم سر بزن بوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد