عشق مامان مریض شده
نازنینم ... عشقم ... تمام زندگیم
این چند روزی که حال نداشتی من واقعا میتونم بگم که نفهمیدم غذا خوردم یا نه ؟ خوابیدم یا نه ؟ و اونقدر نگران تو بودم که 2 روزی هست که معده درد دارم .
تو هفته پیش من چند روزی حسابی مریض شدم و لی سعی کردم که زود خوب بشم و مدام خونه رو ضد عفونی میکردم ( با شلغم ) اما چند روز پیش یکم بیحال شدی و 2 شب پشت سر هم تب کردی شب اول خیلی بالا نبود ولی شب دوم من خیلی ترسیدم چون تبت روی 39 بود و هرکاری که کردم پایین نیومد البته طول کشید ولی من اصلا متوجه نبودم و بابا نوید هی میگفت تو بهتری اما من از نگرانی نمیتونستم بمونم خونه و خلاصه که ساعت 12.30 راه افتادیم به سمت خونه مامانی اینا و اون شب و شب بعدش اصلا نخوابیدی چون نمیتونستی از بینی نفس بکشی ناراحت بودی و البته شیر هم نمیخوردی و هر بار که شربت بهت میدادم بالا میاوردی و بعد هم گریه میکردی.
عسلم خدا رو شکر امروز صبح با هزار ترفند تونستم بینیت رو باز کنم و تونستی بلاخره شیر بخوری و راحت بخوابی ولی هنوز باید داروهات رو بهت بدم. خدایا هیچ بچه ای رو مریض نکن.........امین