طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

طنین بلا

روز پدر امسال

1392/3/4 15:10
نویسنده : مامان ندا
241 بازدید
اشتراک گذاری

امسال روز پدر بعد از برگشتن از بهشت زهرا رفتیم خونه بابایی ( بابای ،بابا نوید) همگی بودن اول از اینکه ما رفتیم امیرحسین حسابی ذوق نیشخندکرد و با هم شروع به بازی کردین ولی کم کم که عادی شد دعواها قهرو جیغ و داد ها هم شروع شد. خیلی جالب بود چون هر دوی شما به دنبال بابایی بودین و بنده خدا نمیدونست که کدوم یکی رو بغل کنه چون اگر تورو بغل میکردبغل امیر حسین سریع میامد سراغتقهر و اگر امیر حسین رو بغل میکردبغل تو جیغ میزدی گریهو خلاصه که ایشون هم هیچکدوم رو محل نمیذاشت تا دست از سرش بردارین . عمه نعیمه اینا میخواستن زود برن و شماها نتونستین زیاد با هم دعوا کنین بعد از رفتن اونها انگار که تازه جون گرفته باشی حسابی با بابایی بازی کردی و بعد از یه خواب 3 ساعته سرحال سرحال شدی و کمی با هستی بازی کردی و میخواستی بغلش بغلکنی هی میگفتی ااااتی بیا بیا و تا نزدیکت میکردیم و دست هستی به سرت میخورد سریع میگفتی اااااااا و عصبانیاخم میکردی .

خلاصه که تا ساعت 9.30 اینا اونجا بودیم و بعد اومدیم خونه و کادوی بابا نوید رو دادیم و شام سه نفره خوردیم و بعد هم لالا. این هم از روز پدر امسال 

چند تا از عکسهای طنین و باباش

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد