طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

طنین بلا

مهمونی ... مهمونی

1392/2/16 18:19
نویسنده : مامان ندا
373 بازدید
اشتراک گذاری

روز دوشنبه طنین وقت دکتر داشت و از اونجایی که خونه خاله ساجده اینا نزدیک به دکتر بود ما هم از صبح رفتیم خونه اونها. اول شما بچه ها خیلی خوب و منطقی برخورد کردین اما نمیدونم چی شد که یهو متین کلا با طنین سرجنگ گذاشتند و طنین هم که خیلی نازک نارنجی بود همش از متین فرار میکرد و متین هم با مورچش ( ماشین کوچولویی که سوار میشد) دنبال طنین میرفت تا باهاش تصادف کنه خلاصه که بعد از نهار و رفتن دوباره بابا ها سر کارشون من و خاله ساجده بها هر ترفندی بود شما ها رو خوابوندیم تا وقتی میریم دکتر بد اخلاق نباشین. بعد از دکتر یکم با خاله تو پاساژ بوستان چرخ زدیم اما چون بابایی ها نبودن و تنهایی هم سخت بود نگهداشتنتون به بابا نوید زنگ زدم که بیاد دنبالمون و ما رو برسونه خونه.

شب هم چون به شما ها قول پارک داده بودیم بردیمتون پارک جوانمردان که جای همگی خالی خیلی خوش گذشت . البته طنین یه چرت کوچولو زد و بعد از شام سرحال و قبراق رفتبم سراغ وسایل بازی و در همین حین هم خاله پگاه و عمو حامد و مامانی و دایی شهروز و بهروز هم اومدن پیشمون که جمعمون جمع شد و خوشیمون چند برابر .امیدوارم همگی دوستان هم مثل ما اوغات خوشی داشته باشن راستی از بس شما کوچولو ها شیطونی کردین هیچ عکسی خوب از اب درنیومد به جز این یکی که در حال شیطونی کردن رو تخت متین هستید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد