یک هفته گذشته
از روز شنبه 21 دی ماه پروسه عظیم جدا کردن طنین نازم از شیر رو شروع کردم . شب اول خیلی اذیت شدی هم تو و هم من و بابا نوید اخه طنین کلا دختر خوش خوابی هستی و اون شب خوابت میامد اما نمیتونستی بخوابی و بلاخره ساعت 3.5 صبح از خستگی خوابت برد، روزهای دیگه تقریبا متوجه شده بودی که دیگه نمیتونی شیر بخوری ولی با من حسابی لج بودی و اصلا دوست نداشتی بیای پیشم . ولی دختر خوبم مثل همیشه خیلی زود به وضعیت جدید عادت کردی و هراز گاهی فقط بهونه میگیری . ببخشید عزیزم اما این کاریه که همه مامان ها باید انجام بدن. روز چهارشنبه 25 دی ماه رفتیم خونه پژمان عزیز و همسرش صفورا جون برای دیدن الهه که تازه به دنیا اومده. تقریبا تمام خانمهای فامیل جمع بو...
نویسنده :
مامان ندا
23:24